.

هرگاه که نام آگری به میان می آید،انسان کورد خود به خود به فکر آتش می افتد اما سوال اینجاست که کوه آگری کجاست وچرا کوردها این کوه را به عنوان کوهی مقدس میدانند وحتی این اسم را به روی فرزندان خود نامگذاری میکنند ودر آوازهای کوردها از خراسان وقزوین گرفته تا دیاربکرو قامیشلو واربیل نام این کوه مقدس عیان است ومادران کورد در لایی لایی های شبانه خود آن رامانند نصیحتی برای فرزندان خود میخوانند؟آگری کجاست؟این کوه بلند که به چهار زبان کوردی (آگری)فارسی وارمنی(آرارت)وترکی (آغری) نام گذاری شده است.بله آگری کوه بلندی است که در مرزهای ایران وترکیه وارمنستان واقع شده است وگویی ومنتظر خبری خوش از دلیران وفرزندان خود است؟آگری کوه بلند ومرتفعی که در مرز ایران وترکیه واقع شده ومرز تحمیلی مابین کوردستان ایران وترکیه است وشهر ماکو وبایزید دو شهر هستند که ماکو از طرف ایران و بایزید از طرف ترکیه میزبان دامنه های این کوه مفتخر هستند که کشتی نوح بر فراز این قله قرار دارد کوهی که زمانی پرستشگاه گوتیان بود امروزه شهر نواده های آنان یعنی کوردهای امروزی است.بلندی کوه آگری 5551متر است که بلند ترین کوه چهار پارچه کوردستان است ساکنین آگری هنوز هم خواص نژادی خود را از دست نداده اند ومانند صخرهایی عظیم در دره ها باقی مانده اند که هیچ سیلی قادر به حرکت دادن آنها نیست و در مقابل اشغالگران سرزمینشان مقاومت کرده اند.طایف آگری ویا جلالیان امروزی از شاخه های گوتی های زمان ماد بوده اند ونام شهر ماکو ،مادکوه است که به مرور زمان به ماکو تبدیل شده است.زمانی که من بچه بودم وبخصوص در فصل زمستان ودر زیز کرسی های گرم ،پدر ومادرم در مورد قیام آگری وشرح تبعید کوردها در مرحله ای دیگر به قزوین را می گفتند واز قول پدر ومادر خود برای ما شرح قهرمانیهای فرزنده جلالی وبراهیم جلالی را تعریف میکردند وحتی گاهی مادر یا پدرم با گفتن آوازی که گویا مال آن زمان بود به شرح واقعه برای ما میپرداختند واز تبعید ایل جلالی از ماکو به قزوین صحبت میکردند این گفته های پدر ومادر وفامیلهایم تا زمانی که بزرگ شدم در فکر وذهن واندیشه من بودند وهر روز با این سوالها که چرا ایل ما که از قزوین گرفته تامکو وخراسان وخلخال وترکیه پراکنده هستند روبرو می شدم وهمه اینها به خاطر این بود که پدربزرگم در ماکو ویکی از عموهایم در اورمیه وبقیه ایل ما در قزوین بودیم که این خودش بزرگترین سوال بود که وقتی به اورمیه میرفتیم یا به ماکو احساس خیلی خوبی به ما دست میداد که با آنکه هرگز آنجا را نبودیم اما احساس غریبی نمیکردیم اما در عین حال در تعجب بودم که چرا باید ما در قزوین باشیم ؟؟تا اینکه پس از آنکه سالها گذشتن ومن بزرگ شدم ویکی از ریش سفیدان عشیره جلالی برای من به شرح واقعه وقیام آگری وتبعید کوردها از نواحی ماکو به قزوین پرداخت ومن که سرنخی به نام قیام آرارات پیدا کرده بودم به دنبال بقیه ماجرا می گشتم ومیخواستم که اگر هیچ هم نشده لاقل بدانم چرا باید ما را تبعید کنند؟زمانی که من به تحقیقاتم ادامه دادم دیدم که یکی از شورشهای خونین کورد یعنی شورش آگری بوده است
چیزی که اکنون برای شما حاضر کردم خلاصه ای از این شورش وچگونگی شورش است. همزمان با جنگ جهانی اول وپایان این جنگ خونین،موجی از افکار ناسیونالیستی سراسر جهان وبخصوص خاورمیانه را در برگرفتند که کوردستان نیز از این قاعده دور نماند وملت کورد که سالیان سال بود از ظلم وستم امپراطوریها رنج میبرد به قیام برخواست ودر چهار پارچه کوردستان شورش بر پا کردند که در کوردستان عراق قیام شیخ محمود برزنجی ،در کوردستان ترکیه قیام شیخ سعید پیران ودر کوردستان ایران قیام سمکوی شکاک بر پا بودند که شورش آگری نیز همزمان با این شورشها بوده است وفاصله چندانی با هم نداشتند..مصطفی کمال معروف به کمال آتا تورک(پدر تورک) با نزدیکی به کوردها وبا کمک کوردها توانست بر تخت قدرت بنشیند وپس از مدتی کوردها را سرکوب کرد. که این رفتار تورکها باعث شکل گیری قیام شیخ سعید پیران در سال 1927میلادی شدکه با حمایت دسته ای از افسران نظامی وکار آمد ووطن پرست کورد به رهبری احسان نوری پاشا بود که متاسفانه به دلیل نبود هماهنگی بلافاصله شورش شیخ سرکوب وشیخ به همراه دسته ای از یاران اش به دار آویخته شدند وافسران کورد به ایران وعراق وسوریه پناهنده شدند.در سال 1927 چهار حزب ناسیونالیست کورد طی جلسه ای در پای بحمدون لبنان ویا بنا به گفته ای در پایه های کوه آگری احزاب خود را منحل ویک حزب مشترک بنام خویبون را بنیاد نهادند این چهار حزب عبارت بودند از:1-حزب ملت کورد2-سازمان تعالی کوردستان3-تشکیلات کوردستان4-کومیته استقلال کوردستان.
خویبون توانست در مدت کوتاهی توانست با همکاری وکار تشکیلاتی وبخصوص جلب نظر عشایر کورد را به سوی خود جلب کند وزمینه شورشی سرتاسری را فراهم کنند ودر شهرهای بتلیس ،ملازگرد،وان،آگری،ارزروم و دیاربکر کومیته هایی را تشکیل دادند.همچنین رهبران خویبون طی پیمان سمبلیک در مرز کوردستان ایران وعراق وترکیه ،در کوه کاملا سمبلیک دالامپرمنطقه مرگوراورمیه طی پیمانی قسم خوردند که هیچ وقت بر ضد هیچ شورش کورد خیانت نکنند بلکه همواره یار ویاور شورشیان کورد باشند وتا آخرین لحظه زندگی وآخرین قطره خون خود از از کرامت وخاک وملت کورد دفاع کنند وتحت هیچ شرایطی به دشمن تسلیم نشوند. وتصمیم گرفتند که برای اولین بار در تاریخ کوردستان ارتشی منظم را آماده کنند که آکادمیک فنون جنگ را یادبگیرند وبرای این منظور ژنرال احسان نوری پاشا را به عنوان فرمانده کل نیروهای کوردستان ومسول آموزش انتخاب کردند وکوه آگری را به عنوان مقر تعلیمات وستاد فرماندهی جنگ انتخاب کردند.زمانی که ژنرال احسان نوری پاشا به آگری رفت بیشتر از 2سال بود که براهیم معروف به برو حسکی بر علیه کمالیستهای فاشیست اسلحه به دست گرفته بود وبر ضد آنها جنگ میکرد وی که از بازماندگان شورش شیخ سعید پیران بود با پیوستن احسان نوری وحمایت خویبون وافرادی دیگر مانند فرزنده جلالی شورش وارد مرحله نوینی شد وجلالیهای ساکن کوردستان ایران یعنی شهر ماکو ومناطق اطاف آرارات یعنی کوهستانهای آیی بگ به قیام پیوستند که در مدت کوتاهی شمار ارتش کوردستان به بیش ازبیست هزار نفر رسید وعشایر کورد وجوانان کورد با شروع یکم روز درگیری در آگری دسته به دسته به قیام ملحق می شدند که اکثریت قریب به اتفاق از جلالیها بودند پس از اعلان استقلال کوردستان وبرافراشته شدن پرچم کوردستان جلالیها دیگر با تمام وجود به جنگ با کمالیستها آمدند آما متاسفانه سرانجام با حمایت 3دولت ایران وترکیه وروسیه شورش شکست خورد ورهبران آن یا به ایران پناهنده شدند ویا کشته شدند ودولت آگری پس از سه سال استقلال سرنگون شد.پس از پایان جنگ رضا خان پهلوی با تبعید 250 خانوار کورد ویا به عبارتی با تبعید 480 خانوار کورد این منطقه که همگی جلالی بودند ودر شورش شرکت کرده بودند به قزوین اوج ظلم خود را به کوردها نشان دادکه متاسفانه با این کار خواست کوردها را از بین ببرد غافل از اینکه کورد از بین نرفتنی است این واقعه یعنی تبعید کوردها به قزوین در سال 1309 هجری شمسی برابر با شهادت سمکوی شکاک وتولدعبدالرحمن قاسملوبود ..... .
|