maku-ararat
  ismail ağa şikak
 
sardare şikak
 
 
پس از انقلاب 1917 روسیه و غیبت آن دولت از صحنه سیاسی ایران دولت بریتانیا بیش از هر زمان دیگری دست خود را برای دخالت در مسائل نواحی کرد نشین ایران باز دید سیمقو در سال های 1919 تا 1921 روابط بسیار محکمی با ماموران انگلیسی داشت و رابطین او معمولا بابکرآغا از روسای با نفوذ عشیره پشدر و مصطفی پاشا از روسای کومله عراق بودند.
ایل شکاک یکی از ایلهای بزرگ کرد است که خاستگاه و قلمرو اولیه آن آسیای صغیر و نواحی خاوری امپراطوری عثمانی بوده است. طایفه های گوناگون این ایل همزمان با حکومت قراقویونلوها در شرق آناتولی در سده نهم هجری تا آغاز پایگیری دولت صفویه در سده دهم هجری بتدریج به سوی ایران کوچ کرده اند آن دسته از طایفه های عشیره شکاک که به میان شیعیان و آذری­ها فرستاده شدند زبان ترکی و مذهب تشیع را اختیار کردند ولی شمار اندکی از آنان که در نواحی نزدیک به مرز عثمانی منطقه جنوبی ماکو، چهریق، سومای و برادوست، قطور ، سلماس و نواحی دیگر سکونت گزیدند هم زبان کردی و هم مذهب حنفی خود را حفظ کردند. عشیره شکاک در زمان صفویه ، افشاریه و زندیه کاملا به ایران وفادار بود و در طی شورش کردان مکران و جنگ معروف قلعه «دم دم» جانب حکومت صفوی و شاه عباس را رها نکرد اما در دوران قاجار عشیره شکاک با استفاده از ضعف ایران در جنگهای ده ساله با روسیه تزاری به تدریج به سوی عصیان و نافرمانی گام برداشت. از این پس شاهد درگیری شکاکها با طایفه های کرد و آذری و نافرمانی آنها از دولت قاجار هستیم.
اولین شورش قابل توجه ایل شکاک به سرکشی اسماعیل آقا شکفتی سخیل آن عشیره مربوط می شود که در سال 1222 ه.ق و در بحبوحه جنگ ایران و روس روی داد . اسماعیل آقا بر فراز کوه بناب نازلو قلعه ای مستحکم ساخت و کوشید بر مناطق اطراف خود تسلط یابد. افراد او بعضی ازروستاهای اطراف قلعه بناب نازلو را غارت کردند و  سرانجام بیگلربیگی افشار در ارومیه به نام حسینقلی خان موجبات قتل وی را فراهم ساخت. شورش دوم طوایف شکاک در سال 1274 به ریاست علی آقا شکفتی که سرخیل عشیره بود روی داد که طی جنگهایی که رخ داد اسیر و زندانی گردید و در سال 1297ه.ق آزاد شد و از تهران به آذربایجان بازگشت. اما دوباره سربه شورش برداشت و این بار نیز عشیره شکاک سرکوب شد. پس از علی اقا ، ریاست عشیره شکاک به محمد آقا پدر اسماعیل سیمقو رسید. دوران ریاست او بر طوایف شکاک با نافرمانی ، عدم پرداخت مالیات، شرارت و غارتگری و روابط مشکوک این ایل با دولت عثمانی مشخص می شود.(1) در فاصله سال های 1318 تا 1323ه.ق بر اثر منازعات دورن عشیره ای شخصیت قدرتمندی در میان ایل شکاک ظهور کرد که همان جعفر آقا پسر بزرگ محمد آقا بود. او در حالی که پدرش هنوز زنده بود و بر خلاف عرف طایفه های مختلف شکاک که رئیس خود را از طریق شورایی و به شیوه انتخابی از یمان تیره عبدویی و طایفه پیساقا بر می گزیدند خود را به زور رئیس عشیره خواند. به قدرت رسیدن جعفر آقا بر شدت تجاوزات شکاک ها نسبت به همسایگانشان می افزود و به موازات آن قدرت نظامی اعضای این عشیره بیشتر شد. در این زمان به دستور محمد علی میرزا ولیعهد که در آن زمان یعنی سال 1284ه.ش در تهران به سر می برد حاکم تبریز نظام السلطنه مافی به لطایف الحیل جعفر آقا را به تبریز کشانید. نظام السلطنه ظاهرا برای حفظ نظم از سر ایل شکاک درخواست کمک کرد و برای جلب اطمینان او قرآنی را مهر کرده و به نزد خان فرستاد کمی بعد جعفر آقا در مقر حکومتی تبریز به قتل رسید. ارفع سفیر وقت ایران در استانبول درباره بهره برداری دولت عثمانی از این رویداد می نویسد:«محمد آقا پس از مرک پسرش به استانبول آمد و طی دیداری با سلطان در کاخ یلدیز خواستار آن شد که دولت عثمانی عشیره شکاک را برای انتقام گیری از دولت ایران یاری دهد و ترکها هم در مقابل به او منصب پاشایی و مقادیری پول و سلاح اعطا کردند.(2) شاید مهمترین نتیجه قتل سرایل شکاک ایجاد بهانه برای سیمقو بود که به خونخواهی برادرش قیام کرده و به مدت بیش از دو دهه غرب آذربایجان را به آشوب بکشاند.
ورود سیمقو به صحنه سیاسی آذربایجان
پس از مرگ جعفرآقا تا مدت زیادی عشیره شکاک در مرز عثمانی به سر برد و محمد آقا نیز درگذشت در نتیجه اسماعیل آقا پسر دوم او که در میان کردها به سیمقو مشهور بود به ریاست عشیره رسیده. شکاک ها در طول سالهای 1285 و 1286 ه.ش ناظر درگیری میان مشروطه خواهان و هواداران استبداد بودند و در ضمن کمک هایی به عثمانیها می کردند با به قدرت رسیدن محمد علی شاه شرایط تازه ای بر سرتا سر کشور به ویژه آذربایجان حاکم شد که نتیجه دشمنی هواداران استبداد با مشروطه بود. عناصری مانند عین الدوله، اتابک، اقابل السلطنه ماکویی که استقرار حکومت قانون را موافق منافع و اقتدار سیاسی خود نمی یافتند به تدریج به دستور شاه و هریک به شیوه خاص خود کمر به نابودی تشکیلات و کانون های آزادیخواهان بستند اقبال السلطنه برای نابودی مشروطه خواهان ماکو و خوی از عشایر کرد جلالی ، میلان و حیدرانلو کمک خواست که به یاری آنان شهر ماکو را در سال 1325 هوق تصرف نموده و آماده حمله به آزادیخواهان خوی شد در این درگیریها عشیره شکاک به توصیه اتابک به سرکوب مخالفان برخاسته بودند. (3)
اسماعیل آقا در گرماگرم جنگ سکمن آباد بدون اطلاع و اجازه قبلی با 300 سواروارد معرکه کاراز شد و سپاهیان ماکو و کردان با معاضدت و حمایت او و لشکریانش نیرو گرفته و مجاهدان را شکست دادند. سردار برای جبران این نیکی که سیمقو به او کرده بود محال قطور را در اختیار او قرار داد. ولی سیمقو پس از اقدامت در قطور باز آرام نمی نشست و دهات اطراف خوی را غارت می کرد. جنگ سکمن آباد سه دستاورد عمده برای سیمقو به ارمغان آورد:نخست دستیابی به قطور ، دوم بدست آوردن حاکمیت رسمی این منطقه با تایید دولت ایران. سوم افزایش ارج و ورج او در چشم روسها و عثمانیها به طور هم زمان. قطور مهمترین منطقه استراتژیک در طول مرز ایران و عثمانی و روسیه در آذربایجان به شمار می رفت و در حقیقت کلید منطقه محسوب می شد و به همین خاطر پس از تسلط سیمقو بر این بخش از مرز ترکها به او پیشنهاد کردند که تابعیت عثمانی را بپذیرد. اهمیت سوق الجیشی قطور برای روسیه هم آنقدر جدی و درخور توجه بود که آن کشور در همه پیمانهای سیاسی خود با عثمانی و بریتانیا از حاکمیت ایران بر این ناحیه دفاع کرد و البته در این میان منافع خود را جستجو می نمود.(4)
سیمقو و مسیحیان آذربایجان
دولتهای روس ، انگلیس و عثمانی پس از آغاز جنگ جهانی اول بی اعتنا به بی طرفی ایران هر یک برای پاسداری از منافع نامشروع خود نیروهایشان را وارد کشورمان نمودند. روسها پیش از جنگ چندین واحد نظامی در آذربایجان داشتند و آن ایالت عملا در اشغال آنان بود. عثمانی ها ظاهرا به بهانه این که روسیه تزاری اصل بی طرفی ایران را نقض کرده است خود را ملزم به رعایت بی طرفی نداستند و سپاهیان خود را روانه آذربایجان ساختند. سپس در اوایل جنگ نیروهای روس مناطق شرقی عثمانی را برای مدت کوتاهی اشغال کردند و کوشیدند از ارمنیان و نستوریان ساکن در این نواحی برای مقاصد استفاده کنند. روسها در ارومیه به تشکیل نیروی نظامی از آسوریان دست زدند و با مارشیمون رهبر مذهبی آنان رابطه گرمی داشتندمسیحیان به طور جدی در پی تجزیه آذربایجان غربی و تشکیل کشوری مسیحی بودند و چون آ شکارا از نیات و آرزوهای خود سخن می گفتند و در روزنامه ها و نشریاتشان درباره این اهداف داد سخن می دادند مسلما کردها و آذریها از حضور آنان در منطقه احساس وحشت و هراس می کردند. دولت های غربی دیگری چون انگلستان و فرانسه نیز در تحریک مسیحیان نقش داشتند و گذشته از عوامل آنان ،دین گستران امریکایی و اروپایی نیز در این توطئه ها سهیم بودند این دین گستران از دوران صفویه به این سو مرتباً به میان آسوریان می امدند تا آنان را به مذهب کاتولیک پروتستان در اورند.(5)
آسوریان در همان سال 1916 اتحادیه ای سیاسی به وجود آوردند که به اتحادیه آزاد معروف بود و قوای مسلحه بازوی سیاسی آن به شمار می رفت. با خروج روسها آسوریان احساس آزادی عمل نموده و با جنگ افزارهایی که از قوای روس خریده بودند کاملا ب رارومیه و نواحی اطراف آن مسلط شدند. آسوری ها بیمی از دولت ایران به دل راه نمی دادند چون با ناتوانی آن آشنایی داشتند و به همین جهت به مصادره اموال مسلمانان از کرد گرفته تا ترک پرداخته و قتل عام های هولناکی به دست آنان در شهر ارومیه روی داد که ابعاد آن بسیار گسترده بود. سیمقو از مقر خود در قطور و چهریق ناظر این رخدادها بود و از نظر آسوری ها تنها نیروی مسلح منطقه که هر لحظه امکان داشت با عثمانی ها متحد شود عشیره شکاک تحت فرمان سیمقو بود از این رو مارشیمون رهبر آسوری ها خواستار اتحاد سیاسی و نظامی با سیمقو گردید. در تاریخ 25 اسفند ماه 1296 ش مارشیمون با 140 سوار برای دیدار با سرایل شکاک به کهنه شهر در سلماس رفت. کسروی از قول سیمقو می نویسد:«مارشیمون  به او گفته بود: این سرزمین که اکنون کردستان نامیده می شود میهن همه ماها بوده ولی جدایی در کیش ما را از هم پراکنده و به این حال انداخته اکنون باید هم دست شویم و این سرزمین را خود به دست بگیریم و با هم زندگی کنیم و نیز گفته بود: ما سپاه بسیج کرده ایم ولی سوار نمی داریم اگر شما با ما باشید چون سوار بسیار می دارید رویم بر سر تبریز و آنجا را هم گیریم».(6)
به هر روی رهبر اسوری ها و همه یکصد و چهل تن همراهانش به دست سیمقو به هلاکت رسیدند و این اقدام واکنش شدید و دهشتناک آسوری ها ارومیه را به دنبال داشت به طوری که هزاران تن از اهالی ارومیه به دست مسیحیان قتل عام شدند و پس از سرکوب مردم ارومیه به چهریق حمله بردند و در جنگی شدید سیمقو را در هم شکسته بعضی از اعضای خانواده او را به قتل رسانیده یا اسیر کردند به تدریج از اواخر سال 1269 ه.ش تا اواخر بهار سال 1297 به دلیل کمرنگ شدن نقش روسیه در امور ایران بر اثر انقلاب داخلی آن کشور مسیحیان تجزیه طلب به انگلستان متکی شدند و رهبران آسوری رابطه محکمی با سرفرماندهی ارتش انگلیس در ایران ایجاد کردند. پس از ورود مجدد نیروهای عثمانی به غرب آذربایجان در اواسط خرداد ماه سال 1297ه.ش یک رشته جنگ های خونین میان مسیحیان و ترکها روی داد که با شکست مسیحیان پایان یافت. سیمقو در این هنگام فعال شده و به منظور کمک به کردهای خوی که از سوی نیروهای ارمنی اعزامی از وان مورد تهدید جدی واقع شده بودند کمینی در دره قطور تعبیه کرد و هفت هزار تن از ارامنه را در انجا به قتل رسانید و مردم خوی با انتشار اعلامیه ای از او قدردانی به عمل آوردند. بدین سان دوران حاکمیت آسور یها بر ارومیه به سر آمد و بقایای قوای مسلحه به فرماندهی آقا پطرس به همراه غیر نظامیان مسیحی در اوایل تابستان 1297 ه.ش از مقابل قوای ترک گریخته و از طریق قلعه صارین وارد منطقه نفوذ انگلیسی ها در بیجار گشته و سچس از انجا به عراق انتقال یافتند. آسوریان حتی پس از خروج از ایران آرزوهای دور و دراز خود را فراموش نکردند و آقا پطرس با حمایت انگلیسیها و وزیر خارجه آن کشور لرد کرزن در کنفرانس لوزان در 1923 از دول پیروز در جنگ درخواست کرد کانونی برای آسوریان در حد فاصل موصل ، کردستان عثمانی و کردستان ایران تا حدود ارومیه برای آنان در نظر گرفته شود. (7)
نقش انگلستان در تحکیم قدرت سیمقو
ایالت آذربایجان پس از قرارداد ترکمانچای رفته رفته به صحنه اصلی نفوذ سیاسی و اقتصادی روسیه تزاری تبدیل شد و کوتاه زمانی پس از جنگ های داخلی ناشی از انقلاب مشروطیت حضور نظامی روس ها به تدریج در تبریز و دیگر نواحی آذربایجان ابعاد این نفوذ را افزایش داد اما انگلیس به مقتضای منافع سیاسی و اقتصادی خود کم و بیش سعی داشت در امور آذربایجان دخالت کند. ماموران و دیپلمات های بریتانیایی حتی پس از توافق انگلستان و روسیه برای تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ در سال 1907 همچنان به دخل و تصرف، کسب اطلاعات در آذربایجان و رخنه در میان ایلات و عشایر کرد آن ولایت ادامه دادند. پس از انقلاب 1917 روسیه و غیبت آن دولت از صحنه سیاسی ایران دولت بریتانیا بیش از هر زمان دیگری دست خود را برای دخالت در مسائل نواحی کرد نشین ایران باز دید سیمقو در سال های 1919 تا 1921 روابط بسیار محکمی با ماموران انگلیسی داشت و رابطین او معمولا بابکرآغا  از روسای با نفوذ عشیره پشدر و مصطفی پاشا از روسای کومله عراق بودند.
 کاپییتان کرت کنسول انگلستان در تبریز نقش موثری در رویدادهای سال 1298 ه.ش و عزل ضیاء الدوله البرزی بر عهده داشت و او بود که به همراه سردار فاتح با 200 سرباز هندی وارد ارومیه شد و پیش از ورود به شهر با سیمقو به مذاکره پرداخت . از این تاریخ یعنی اواسط سال 1298 تا فروردین 1299ه.ش حوادثی روی داد که به تقویت هر چه بیشتر موقعیت سیمقو انجامید. به طوری که به اصرار سردار فاتح و تایید کنسول انگلیس در تبریز لقب سردار نصرت و یک قبضه شمشیر مرصع به اضافه مرز ایران در ناحیه چهریق از وسی دولت به خان کرد اعطا شد.(8)در این هنگام عین الدوله به جای سپهدار به حکومت آذربایجان منصوب گردید و او هم سردار انتصار را به سمت نایب الایاله روانه تبریز کرد همزمان با این تحول سید طه افندی(9) وارد ایران شد و به سیمقو پیوست . در نتیجه ورود سید طه اقدامات نظامی کردها هم شدت گرفت به طوری که تهران ناگزیر شد واکنش نشان دهد و به زودی بنا به درخواست های مکرر سردار انتصار واحدهای منظم قزاق به فرماندهی افسری روس به نام فیلیپوف روانه منتطقه شدند. در درگیریهای شدید میان قزاق های دواتی و افراد سیمقو کردها شکست خوردند و قلعه چهریق به مصاحره سرهنگ فیلیپوف درامد. سردار انتصار مصمم بود به هرشیوه ای خان کرد را به بند بکشد یا به قتل برساند به همین دلیل بر ادامه محاصره اصرار داشت اما ناگهان تلگرامی از عین الدوله رسید که در آن به نایب الایاله دستور داده شده بود با سیمقو صلح کند و سرهنگ فیلیپوف نیز دستور مشابهی از تهران دریافت داشت . کاملا مشخص بود که قدرتی خارجی و مشخصا انگلستان به عنوان تنها قدرت موثر در عرصه سیاست ایران آن روز دولت را وادار به توقف جنگ ساخته بود. موارد این توافق غیره منتظره میان افسر قزاق روس و رئیس ایل شکاک ها به شرح زیر می باشد:
1ـ سیمقو تارجهایی که لکستان آورده بازگرداند و خون بهای کشتگان را بپردازد.
2ـ بازماندگان سپاهیان عثمانی را از نزد خود بیرون کند.
3ـ از دست درازی به کارهای سلماس و ارومی خودداری کند.
4ـ تاوان لشکر کشی دولت را بپردازد.
5ـ آنچه جنگ افزار دارد به دولت واگذارد.
6ـ برادر خود احمد آقا را به تبریز فرستد که در قزاقخانه در میان سرکردگان باشد.
با این شرط ها دولت از گناه او بگذرد و به او زینهار دهد که در چهریق نشیند و به نگاهداری مرز بپردازد.(10)
دلایل رفع محاصره و نجات یافتن سیمقو هر چه بود به تحکیم موقعیت نظامی او کمک کرد چرا که او به هیچ کدام از بندهای توافق نامه عمل نکرد و اگر چه در ظاهر آرام نشسته بود اما در باطن با روسای عشایر و بیگ زادگان تماس گرفته و از آنان برای اجرای صحنه های بعدی تعهد و بیعت می گرفت.موفقیتهای جنگجویان زیر فرمان سیمقو در رویارویی با قوای دولتی و محلی و تسلط او بر شهرهای ارومیه، سلماس ، مناطق حاصلخیز میان ماکو و خوی در شمال و سردشت در جنوب توجه عشایر مکری (مهاباد) را به سوی او جلب کرد زیران آنان هم می خواستند در غنائم به دست آمده از تاخت و تازه های عشیره شکاک سهمی داشته باشند. همچنین با افزایش قدرت سیمقو تمایل دو جانبه ای برای تشکیل اتحادیه بزرگ عشایر کرد در آذربایجان میان اسماعیل آقا و دیگر روسای دولت مکری به وجود آمد و شرایط سیاسی و نظامی آن منطقه و خلاء ناشی از حضور عدم حضور دولت مرکزی امکان تحقق چنین امری را بیش از پیش ممکن ساخته بود.سرانجام اسماعیل آقا در ماه محرم سال 1340ه.ق آماده حمله به ساوجبلاغ مکری (مهاباد) شد ولی هنوز نتوانسته بود همه عشایر را وارد اتحادیه مورد نظر خود سازد. دکتر آسو معتقد است که تنها پس از سقوط شهر مهاباد بود که عشایر مکری آمادگی خود را برای همکاری با اسماعیل آقا سیمقو اظهار می دارند و عده ای دواطلبانه آماده خدمت در نیروی اسماعیل آقا می شوند .(11)
اما نیروی سه تا پنج هزار نفری سیمقو که تنها هزار جنگجوی شکاک در آن به چشم می خورد و به طور قطع از حمایت کامل عشیره هرکی تحت فرمان سید طه افندی و قبایل مامش، منگور و پشدری نیز برخوردار بود. ابتدا سید طه با هرکیهای زیر فرمان خود به ژاندرم های ماژور ملک زاده در مهاباد حمله کرد اما شکست خورد و عقب رانده شد و روز بعد سیمقو در یک حمله غافلگیرانه نیروی 800 نفره ژاندارم ها را در هم کوبید و بیش از 400 تن از آنان را اسیر کرده و در بیرون از شهر تیر باران کرد. افراد رئیس عشیره شکاک بلافاصله وارد شهر شدند و اموال و دارایی اهالی کرد ساجبلاوغ را به طور کامل به تاراج بردند. سیمقو با اشغال مهاباد به اوج قدرت رسید و حوزه مناطق زیر نفوذش یک سوم ولایت کردستان و سراسر نواحی غرب و جنوب دریاچه ارومیه را شامل می شد و ترکها بخشی عمده سلاحها و مهمات او را در این زمان تامین می نمودند و انگلیسی ها تنها از نظر مالی او را پشتیبانی می کردند. پس از سقوط مهاباد، سردشت هم به مخاطره افتاد و رئیس گمرک آنجا به نام میرزا خدادخان که شهر را در شرف سقوط می دید وسایل و آرشیو اداره گمرک را به رئیس العشایر منطقه سردشت و ربط تحویل داد و خود به سلیمانیه و از آنجا به کنسولگری ایران در بغداد رفت . آنچه که سیمقو را به بریتانیا نزدیک می ساخت نیاز به کسب شناسایی قدرتش در چارچوب ایران بود در ضمن دولت انگلیس هنوز تا به قدرت رسانیدن کامل رضاخان فاصله زیادی در پیش داشت و با تحریک سیمقو می خواست از محافل آزادیخواه ایران و حتی از خود رضاخان امتیاز بگیرد. یکی از اقدامات انگلیسی ها تضعیف نظام اداری ایران در نواحی زیر اشغال سیمقو بود و برای نمونه کنسولگری بریتانیا در تبریز از او دعوت کرد که «... سرپرستی اتباع انگلیسی را در خوی و رضائیه و شاهپور عهده دار شود...»(12)
سرانجام پس از این که دولت انگلیس از همکاری ضاخان و باندش با خود مطمئن شد و پس از این که جنبش های جنگل، خراسان و خیابانی به اشاره ماموران انگلیسی و به وسیله قزاق های زیر فرمان رضا خان سرکوب شد نوبت به سیمقو رسید. قدر مسلم این است که خاموش ساختن نغمه های آزادیخواهانه پدید آوردندگان این قیام ها اهمیت زیادی برای انگلیس داشت و انجام آن از نظر ماموران آن کشور در اولویت بود و سیمقو می توانست در صورت پیشروی بلشویسم دیواری در شرق عراق ایجاد نماید. و مانع از به خطر افتادن منابع نفت کرکوک گردد و در غیر این صورت اگر دولتی مستقل و ملی در ایران روی کار می آمد انگلیسی ها به سادگی قادر بودند با افزایش کمک های خود به سیمقو ، عشایر لر و بختیاری و شیخ خزعل موانعی جدی بر سر راه پیشرفت آن دولت فرضی ایجاد نمایند. به تدریج تحکیم قدرت رضاخان شرایطی را پیش آورد که سرکوب سیمقو همچون سرکوب شیخ خزعل جنبه یک ضرورت به خود گرفت و به راستی تحقق این امر می توانست در توجیه سردار سپه و وجیهه المله ساختن او در چشم مخالفانش بسیار موثر باشد و در واقع چنین هم شد و رضاخان از ختم غائله شکاکها بهره برداری زیادی کرد. البته انگلیسی ها مایل بودند که از سیمقو پس از شکستش در برابر نیروهای دولت ایران در جای دیگری استفاده کنند: یعنی در حل معضل شیخ محمود برزنجی.(13)
فرجام کار سیمقو
سیمقو رئیس ایل شکاک پیش از جنگ نهایی و سرنوشت ساز خود در تابسستان سال 1301 با نیروهای دولتی توانست صاین قلعه و سقز را نیز به حوزه قلمرو خود اضافه کند سپس سید طه کوشید شهر مراغه را اشغال کند اما اهالی آنجا بدون برخورداری از کمک نیروهای دولتی عشایر کرد را شکست دادند پس از شکست امیر ارشد مخبر السلطنه حاکم تبریز به دستور دولت نیرویی تازه به فرماندهی خالو قربان کرد از متحدان سابق میرزا کوچک خان که اینک به سردار سپه پیوسته بود به جنگ سیمقو فرستاد اما او هم مانند امیر ارشد در آغاز نبرد با شلیک یک گلوله به قتل رسید. آخرین جنگ در تاربستان سال 1301ه.ش در دامنه کوه شکریازی در جنوب خوی روی داد و در ان همه عشایر متحد سیمقو در قالب سپاهی ده هزار نفری شرکت داشتند و فرماندهی نیروهای دولتی با سرتیپ امان الله خان جهانبانی بود. جنگ شکریازی یک روز بیشتر به طول نیانجامید و در نتیجه آن رئیس ایل شکاک به سختی شکست خورد و با خانواده اش به ترکیه پناهنده شد. از این پس سیمقو تا سال 1309 ه.ش که توسط نظامیان ایرانی مستقر در شهرک مرزی اشنویه در یک کمین به قتل رسید به جز زمان کوتاهی که در میان عشایر پشدری در کردستان عراق به سر می برد در ترکیه اقامت گزید و در خدمت اهداف کمالیها قرار داشت.(14)
‌اند، اما گوش شنوایی تا کنون نیافته‌اند.‌ 
4- پلیدترین گروه‌ سازمان اطلاعات حکومت اسلامی در کردستان سازمان داده‌ شد که‌ بعدها به‌ نام “گروه‌ ارومیه‌” در این سازمان شهرت یافتند و اکنون اکثرأ از گردانندگان اصلی ارگانهای حکومتمنابع:
1ـ مجتبی برزویی، اوضاع سیاسی کردستان ، تهران: فکر نو، 1378، ص148ـ 147.
2ـ رضا ارفع، ایران دیروز با خاطرات پرنس ارفع الدوله، تهران: چاپخانه وزارت فرهنگ، 1345، ص434ـ 433.
3ـ سید احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران: امیر کبیر، 1378، ص812.
4ـ برزویی، پیشین، ص155، 158.
5ـ تاریخ میسیون امریکایی در ایران، جان الدر، ترجمه سهیل آذری، بی جا، نشر جهان، 1333، ص24.
6ـ احمدکسروی،تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران: امیرکبیر، 1371، ص204
7ـ تاریخ هیجده ساله آذربایجان،پیشین، ص855
8ـمحمد تمدن، اوضاع ایران در جنگ اول یا تاریخ رضائیه، تهران: چاپخانه اسلامیه، 1350، ص356.
9ـ سید طه افندی پسر شیخ عبدالقادر و نواده شیخ عبیدالله نهری از چهره های سیاسی کردستان عثمانی ر آغاز سده بیستم و کسی است که نقش بسیار مهمی در تقویت و تکوین حرکت سیمقو و عشیره شکاک بر عهده گرفت.
10ـ تاریخ هیجده ساله آذربایجان،پیشین.
11ـ خاطرات دکتر آسو یا خاطرات زندگی پرماجرای دکتر آسو«چهره مهاباد»، به قلم محمود قادرزاده، تهران: نشر هور، 1373، ص25.
12ـ حبیب زاهدی، بررسی و تحقیق درباره شاهپور آذربایجان، تبریز: علمیه،1350، ص23
13ـ رهبر کردهای عراق در منطقه سلیمانیه .
14ـ برزویی، پیشین، ص215.



 
 
  Bugün 2 ziyaretçi (4 klik) kişi burdaydı!  
 
Bu web sitesi ücretsiz olarak Bedava-Sitem.com ile oluşturulmuştur. Siz de kendi web sitenizi kurmak ister misiniz?
Ücretsiz kaydol