maku-ararat
  magale
 
چرا کردها ناراضی اند 
چرا کردها دولت ایران را قبول ندارند و گاه تاحد جدائی خواهی می ستیزند؟

دکتر محمدعلی مهرآسا
• کرد هرچند خود را ایرانی می داند، اما اندیشه و کردار دیگر ایرانیان را نسبت به خود دوستانه نمی بیند و خود را در درون میهن بیگانه احساس میکند؛ و لاجرم در فکر نوعی رهائی از این بحران هویت است. کرد می داند که بر زبان راندن اصطلاحاتی مانند «برادران کرد ما و یا برادران اهل تسنن» از جانب حکومتگران در سخنرانی ها، همان اندازه مسخره و ناباورانه است که آقای خامنه ای خود را برادر ملک فهد و ملک عبدالله بداند ...
 
این مقاله به مناسبت ناآرامی های مرداد ماه در کردستان نوشته می شود که شهرهای سنندج، مهاباد و سقز در خون و آتش نشست. و اگر از زمان واقعه دور است، مهم نیست زیرا موضوع ریشه‌دارتر از آن است که گذشت زمان بر رویش گرد فراموشی نشاند؛ و از سوی دیگر ماجرا همچنان ادامه دارد و تنش و بیداد بیشتر شده است. داستان کرد و کردستان «یکی داستان است پرآب چشم»... 
کردها شاید آخرین ایرانیانی بودند که در سال ۱٣۵۷ خورشیدی به مسیر انقلاب وارد شدند و به انقلابیون پیوستند؛ و بازهم نخستین کسانی بودند که پس از ۲۲ بهمن همان سال و پیروز شدن انقلاب، ردای مخالفت پوشیدند و در لباس اُپوزیسیون حکومت ظاهر شدند. نمی دانم تأخیرشان در ورود به صف انقلاب از روی آگاهی به ماهیت پایه گذاران انقلاب بود و یا علتی دیگر داشت؛ اما این را می دانم که علت مخالفت با حکومت موقت و شورش شان، بر اثر آگاهی شان از سرنوشت انقلاب و روند آن به جانب دین و قشریگری بود و جنبه‌ی شناسائی از خمینی و یاران خمینی را داشت. چنین بود که کردها نخستین کسانی شدند که در راه مخالفت علنی با خمینی و اربابان حکومت مذهب تشیع، در برابر جوخه‌ی مرگ قرار گرفتند و هزاران جوان و میانسال و زن و بچه‌ی کرد توسط رژیم آخوندی یا اعدام گشتند و یا در جنگ و بمباران شهرها از بین رفتند. در واقع، تاریخ باردیگر در راه کردها تکرار شد. 
آقای ابراهیم یونسی مترجم و نویسنده‌ی کرد که آثارش در زبان فارسی شهره است، در مقدمه‌ای که بر ترجمه‌ی کتاب «کرد و کردستان»، اثر «درک کینان» نوشته است، می گوید: 
«نگارش تاریخ کرد یا نوشتن در این باره، چیزی جز ذکر مصیبت نیست. فاجعه‌ی کردها نسخه‌ی بدل فاجعه‌ی سرخ پوستان امریکا است. اگر کتاب «فاجعه‌ی سرخ‌پوستان امریکا» را خوانده باشید می بینید که هر صحنه‌ی آن تکرار صحنه‌ی ماقبل است؛ با این تفاوت که نویسنده در توصیف آن از نام‌های تازه استفاده کرده است: فرمانده امریکائی با سرخپوستان پیمان می بندد، بعد همینکه به اندازه‌ی کافی نیرو گرد آورد، پیمان را می‌شکند و زن و مرد و کودک سرخپوست را بی دریغ از دم تیغ می گذراند – یک جا کمتر، یک جا بیشتر. داستان کرد و ترک و عرب نیز همین است. از خراسانی پرسیدند مغول‌ها چه کردند؟ گفت: آمدند و کشتند و سوختند و رفتند. از من اگر بپرسی کردها چه کردند، می گویم: «شوریدند، جنگیدند، به هم خیانت کردند، شکست خوردند و کشتار شدند». مغو‌ل‌ها رفتند، اما ترک‌ها و عرب‌ها هستند تا بکشند و بسوزانند. آری کردستان سرزمین سرخ پوستان خاورمیانه است، اما سرخپوستانی که باهم یگانه نیستند و به هم خیانت می‌کنند»... 
کتابی که ابراهیم یونسی ترجمه کرده و این مقدمه را بر آن نوشته است، چون از زیر تیغ سانسور حکومت اسلامی ایران باید می  گذشت تا اجازه‌ی چاپ می یافت، لذا در آن از دردهای کردستان ایران خبری نیست و روی سخن، چه در مقدمه و چه در متن بر سر کردهای ترکیه و عراق دور می‌زند. یونسی نه اینکه نخواسته، بلکه نتوانسته است درد بی درمان کردهای ایران را توصیف کند. 
کردهای ایران از زمان صفویه تاکنون همیشه زیر ستم و تیغ حاکمان ایران تشیع به جان‌کندنی به نام زندگی مشغول بوده و روزگار را در مقام شهروند درجه دو و سه سپری کرده اند. پیش از آن زمان چون ایران به رسم فئودالی و ملوک الطوایفی اداره می شد، کردستان هم قطعاً از این قاعده مستثنی نبوده و هر زمان بسته برحسب قدرت قلدر دوران، قوم کرد در زیر ستیغ خان و مالک گردن کلفتی جان کنده و خراج داده و کشتار شده است. از زمان آغاز صفویه که سُنی کشی‌های شاه اسماعیل دائم الخمر شروع شد و درون ایران با شمشیر قلزباشان یک‌پارچه شیعه شد و سنی‌های ایران منحصر به مرزنشینان شدند، کرد سنی ماند‌ه‌ای که نیروی مرکز نتوانسته بود او را شیعی کند و هیچ رغبتی به خود اسلامش هم نداشت، در زیر سیطره‌ی حکامی که از مرکز به محل فرستاده می شدند به روزمرگی افتادند. اگر در سابق حاکم و ظالم کرد بود، اکنون ستمگر یا ترک است و یا فارس، که ظالم و مظلوم سخن هم را نمی  فهمند. مردمان این قوم از این تاریخ، دیگر سخن فرمانروا و مأموران دولت که سهل است، سخن شکنجه‌گران خود را هم نمی فهمیدند. به فارسی و ترکی شکنجه می شدند و دشنام و ناسزا می شنیدند و به کردی ناله، استغاثه، لابه و تضرع می کردند. 
نارضائی در میان کردها ریشه در تاریخ دارد و منحصر به کردهای ایرانی نیست. تمام کردهای جهان که در یک منطقه‌ی جغرافیائی متصل قرار دارند، نسبت به حکومت کشورهائی که قسمتی از این خاک را بلعیده، احساس عدم رضایت و حتا تنفر می‌کنند. اگر منصفانه به مسئله از بُعد تاریخی و درجهت رویکرد اجتماعات منفصل و متنازع کردها بنگریم، خواهیم دریافت که کردهای ایرانی گرچه همانند کردهای عراق و ترکیه، پیوسته مورد بی مهری حاکمان بوده‌اند، ولی برای دولت مرکزی به مراتب کمتر دردسرزا شده‌اند؛ و در نتیجه قیام علیه دولت و مبارزه با رژیم حاکم را به نسبت، کمتر در برنامه ی زندگی آزموده‌اند. 
کردستان به دلیل وضع ژئوپولیتک اش که در بین دو قاره‌ی آسیا و اروپا قرار دارد و چندین قرن حدفاصل دو قلمرو ترک و فارس و یا سنی و شیعه بوده است، همواره یا کانال عبور سربازان مهاجم، و یا محل تاخت و تاز یورش‌بران دو طرف و میدان نبرد قوای خودی و متخاصم بوده است. هم اکنون سرزمین کردستان میان پنج کشور منطقه تقسیم شده و قوم کرد با یک فرهنگ مشخص در میان منگنه‌ی پنج گونه فرهنگ مختلف به خود می پیچد و زجر می‌کشد. این پنج کشور عبارتند از ایران، عراق، ترکیه، سوریه و قفقاز. در میان این کشورها، بی تردید کشور ایران برای کردها سرزمینی بیگانه و غریبه نیست؛ و ایرانیان از نظر پیشینه و فرهنگ، دشمن کرد برآورد نمی شوند. اما در عراق و ترکیه و سوریه مسئله توفیر کلی دارد. 
تعداد کردهای سوریه گرچه در اختناق عرب و بعث اسیرند، ولی رقمی نیست که توان شورش داشته باشند. اما کرد در میان ترک‌های ترکیه و اعراب عراقی احساس بیگانگی‌ی کامل می کند و می داند که این دو ملت ترک و عرب با دو فرهنگ کاملاً متفاوت با کرد و حتا با همدیگر، به دیدی دشمنانه و نه هموندگرایانه، به او می نگرند. هرچند از نظر مذهبی، کردها با ترک و عرب هم‌ عقیده‌اند، اما تفوق نیروی ناسیونالیستی بر باور دینی، جذبه‌ی دین را کشته و دره‌ای عمیق از اختلاف بین آنها ایجاد کرده است. 
کردها پیش از حمله‌ی اعراب و اسلام، از لحاظ باور همچون دیگر ایرانیان، پیرو آئین زردشت بوده‌اند و حتا دیرتر از دیگر ایرانیان آئین اسلام را پذیرفته‌اند. هنوز هم آثار آتشکده‌های بسیاری در سراسر کردستان وجود دارد و چند سد هزار نفر کرد زردشتی در کردستان عراق می زیند که ناآگاهانه چند نفر تاریخ نویس غربی به غلط آنان را کردهای «یزیدی» گفته‌اند، اما زردشتی اند و به کردان «ایزدی» مشهورند؛ و واژه‌ی ایزد برگرفته از همان «آهور مزدا» است. 
ترکیه کنونی که ملتش از دید نژادپرستی تفاوتی با نازیهای آلمانی ندارد، در سده های گذشته به سبب نزدیکی به اروپا و بودن در منتهای حد غربی آسیا، به سرزمین آسیای صغیر مشهور بود. بیش از چهاده میلیون کرد در شرق این کشور می زیند که در اثر بی کفایتی پادشاهان گذشته‌ی ایران از سرزمین اصلی جدا شده و بخشی از امپراتوری عثمانی شدند. و دولت عثمانی با همان شیوای که قسمتی از اروپا را تصرف کرد، قسمت اعظم خاک کردستان را بلعید و مطیع دولت عثمانی کرد. 
در اینجا قصد بررسی‌ی تاریخ نیست و تنها به این بسنده می‌شود که کردستان همواره سرزمینی مورد نزاع در بین حکومت‌های ایران و ترکیه بوده است و تا جنگ جهانگیر دوم نیز دو کردستان بیشتر وجود نداشت یکی کردستان غربی متصل به دولت عثمانی و یکی هم کردستان شرقی در قلمرو حکومت ایران. 
پس از جنگ دوم و شکست خلافت عثمانی، هنگامی که خاک دولت خلافت توسط فرانسه و انگلیس تقسیم شد و از شکم آن امپراتوری وسیع، کشورهای جدیدی به عنوان مستعمره‌ی این دو کشور استعماری بیرون زد، کردستان عثمانی هم میان عراق و ترکیه و سوریه پخش گردید. 
در این نوشتار چنانچه اشاره رفت، هدف بیان تاریخ قوم کرد نیست که سری دراز دارد. بلکه مقصود تا حد ممکن، نشان دادن علت و علتهائی است که مسبب ناخوشنودی کردها از حکومت‌هائی شده است که همواره نسبت به قوم کرد چون بندی و زندانی رفتار کرده و به آنها به چشم حقارت نگریسته‌اند، و همچنین ستم عمال و حاکمانی است که از طرف این دولتها بر کرد و کردستان رفته و قوم کرد را خوار و زبون کرده‌است. 
کردها در ترکیه به مانند ارمنی‌ها که قتل عام شدند، از نظر ترکها، قومی منفور بودند و هستند. اما چون از دید مذهبی اسلام را پذیرفته‌اند و سنی مذهب محسوب می شوند، دولت عثمانی در برابر آنها مستمسکی برای جهاد علیه کفار نداشت و آن قتل عام را میان کردها عملی نکرد! اما همیشه جنبشهای ناسیونالیستی و فرهنگی قوم کرد را خلفای عثمانی سرکوب کرده، و رهبران را اعدام کرده اند. پس از سقوط خلافت عثمانی و ایجاد ترکیه‌ی نوین! دیکتاتوری چکمه پوش به نام مصطفی کمال «اتاتورک» به قدرت رسید که در نژادپرستی، شیوه‌ای نو ابداع کرد و اصولاً وجود قومی به نام کرد را از بیخ منکر شد؛ و گفت آنان، «ترکهای کوهستانی»اند و فاتحه‌ای برای قوم کرد خواند. به همین علت تا حدود یک دهه گذشته اجرای مراسم قومی و فرهنگی از قبیل چهارشنبه سوری و جشن نوروز و سده و دیگر مراسم آئین باستانی در میان کردهای کردستان ترکیه، جرمی بزرگ بود و گاه تاحد اعدام تنبیه داشت. 
کردهای عراق نیز کاملاً با اعراب تفاوت فرهنگی و ماهوی دارند. عرب از نژاد سامی است و قوم کرد آریائی محسوب می شود. کردهای عراق هم گرچه چندین سده استبداد تلخ و تاریک ترک‌های عثمانی را تجربه کرده‌اند، ولی در زمان استعمار انگلیس، به یک نسبت با اعراب در مضیقه بودند و هر دو شلاق استعمار را بر گرده‌ی خود به یک اندازه حس کرده‌اند. پس از بیرون رفتن استعمار و استقلال نیم بند عراق، تا چند سال پیش، کردهای عراق با شدیدترین وجه و با بدترین و بی رحمانه ترین شیوه‌های استبدادی سرکوب می شدند. فاجعه‌ی شهر حلبجه که صدام حسین در ظاهر برای بیرون کردن نیروهای ایران و در باطن برای کشتار کردان، بر سر شهر، بمبهای شیمیائی ریخت و پنج هزار نفر زن و مرد و کودک و نوزاد را در چند ساعت کشت، گوشه‌ای از این جنایات تاریخ است که در دید رسانه‌های جهانی قرار گرفت؛ و چه ساده هم در آن برهه، از روی آن گذشتند. سوزاندن و ویران کردن دهات کردنشین با بمبهای آتشزا، کورکردن چشمه‌ها و قنات‌های دهات و شهرهای کردستان، و حتا انداختن جوانان کرد به درون بشکه‌های قیر ذوب شده، همه جنایات دیکتاتوری است به نام «صدام حسین» که اکنون مراکز عفو بین المللی برای چگونگی‌ی محاکمه‌اش نگران و دلواپسند. 
کردهای ایران از نظر نژاد و فرهنگ و گذشته‌ی تاریخی، ایرانی‌اند و تمام آئینهای باستانی و رسوم زمان پیش از اسلام را نگهداشته؛ و با نام‌های ایرانی که بر فرزندان خود می نهند بسیار بیشتر از شیعیان ایران که نام نوزادانشان را منحصر کرده‌اند به اسامی چهارده معصوم و نوادگان آنها، به آئین نیاکان مهر می ورزند. گویش کردی اگر نگویم از عربی تهی است، باید گفت واژه‌ی تازی در آن بسیار اندک است و همین تعداد اندک نیز به سبب نزدیکی کردها با عرب و ترک و فارس در آن رخنه کرده است. کردهای ایران را حکومتهای وقت عمداً درمیان چهار استان پخش کرده‌اند تا همانگونه که سیاست تفرقه ایجاب می کند، تا حد بیگانگی و دشمنی نیز محیط را بیالایند و در اثر پراگندگی، زمینه را برای اجرای مقاصد مستبدانه فراهم کنند. در تمام نقاط کرد‌نشین به غیر از کرمانشاه که به دلیل وجود چاه‌های نفت (در مرز عراق)، بریتانیا در آن شهر پالایشگاه احداث کرد و نفت غرب کشور را از آن تأمین می کرد، و یک کارخانه‌ی قند چغندر نیز که توسط سرمایه‌داران شهر به وجود آمد، در تمام نقاط کرد نشین، دریغ از یک دودکش کارخانه جهت ایجاد کار برای مردم کرد. دهات را هم تقسیم اراضی شاهانه از ریخت انداخت و روستائیان جوان و میانسال، ده را رها کرده رهسپار شهرها شدند و روستا را خالی کردند. اکنون چراغ خانه‌های روستاهای کردستان را شماری اندک پیرمرد و پیرزن که نه توان کار دارند و نه یارای رفتن به شهر را در خود سراغ می بینند، روشن نگه داشته‌اند. به یقین تا یکی دو دهه‌ی دیگر درسد بسیار بالائی از روستاهای کردستان خالی از سکنه خواهد شد. جمعیت جوان و میانسال روستاها یا به شهرهای کردستان کوچیده‌اند تا به کارگل مشغول شوند و با شغلهای کاذب مانند فروش کوپن و جنس قاچاق شکم را سیر کنند؛ و یا آواره‌ی استان‌های دیگری شده‌اند که امید و گمان کار در آنها می رود. 
شهر سنندج، مرکز استان کردستان، واقع در دره‌ای کم گستره و محدود، تا اوایل سالهای چهل، جمعیتی حدود بیست تا بیست و پنج هزار نفر را به زور تحمل می کرد؛ و با همین جمعیت اندک فقرش در میان شهرهای ایران شهره‌ی آفاق بود، اما اکنون با جمعیتی نزدیک به چهارسد هزار نفر و هفتاد هزار جوان بیکار از نفس افتاده است. 
این حال و وضع مختص این زمان و مربوط به دوره‌ی حکومت اسلام تشیع نیست؛ در دوره‌ی حکومت سلطنتی نیز کوچ روستائی آغازیده بود؛ و این مردم همیشه در ردیف هموطن درجه دو بودند و به علت مذهبشان قومی نفرین شده محسوب می شدند. در تمام تاریخ ایران جز «امیر نظام گروسی» که شیعه بود و به سبب سواد و لیاقتش مورد توجه قاجار قرار گرفت، هیچ کردی در دستگاه بالای حاکمیت نفوذ و تفوق نداشته و حتا رئیس اداره‌ی محل هم نشده است. بلکه همیشه حاکم و مدیرکل و رئیس اداره را از استان‌های دیگر به کردستان فرستاده‌اند؛ و آنان نیز خود و خدمه و عمالشان بر مردم ستم روا داشته و فخر فروخته‌اند. اگر نیک بنگریم، منبع درامد مردم کردستان از همین حقوقی بود که کارمندان دولت می گرفتند و برای خرید اجناس مورد مدتهاست به برکت تقسیم اراضی، روستائی خود مصرف‌کننده شده و خوراکش را نیز از بازار شهرها که وابسته به مرکز ایران است تهیه می کند – قسمت اعظم این خوراک را دولت با پول نفت از خارج به درون کشور می ریزد- بافت شهر و روستا به کل به هم خورده است. اگر در گذشته ۷۵% جمعیت کردستان روستانشین و ۲۵% شهرنشین بود، اکنون ٨۰% شهری و ۲۰% روستائی است که چنانکه اشاره شد این روستائیان نیز سالمندان روستا هستند و توان کار ندارند. درنتیجه محصول روستا کم کم به رقم صفر نزدیک میشود؛ و این فاجعه‌ای است که سرانجام به انفجار خواهد انجامید و نمونه‌اش را هرچند گاه می بینیم. 
در هر دو حکومت پادشاهی و امام‌زمانی، کردستان مخصوصاً قسمت سنی نشین آن، همیشه مورد نفرت ملت شیعه مذهب و حکومت شیعی مسلک ایران بوده است. محمد رضاشاه رسماً ادعا می کرد: «من پادشاه تنها کشور شیعی جهانم» و نمی دانست با این گفته‌ی مسخره، چه کینه‌ای دردل پیروان دیگر باورها می کارد. درست در هنگامه‌ی «پیش تمدن بزرگ آریامهری» تمام مرزنشینان سنی مذهب ایران زیستی حیوانی داشتند. بلوچستان و کردستان و بنادر جنوب آب آشامیدنی نداشتند. شهر سنندج تا سال ۱٣٣٣ خورشیدی برق نداشت و خیابانهایش خاکی بود. 
فرمانروائی‌ی کنونی نیز با نازش و تبختری که زعمایش مرتب به آن اشاره دارند، البته منتسب به امام زمان است و همان سیاست دوران صفویه را اعمال می کند. یعنی حکومتی وابسته به یک مرجع وهمی که سنی‌ها اصلاً به آن اعتقادی ندارند و آن را مسخره می کنند. چنین است که کرد هرچند خود را ایرانی می داند، اما اندیشه و کردار دیگر ایرانیان را نسبت به خود دوستانه نمی بیند و خود را در درون میهن بیگانه احساس میکند؛ و لاجرم در فکر نوعی رهائی از این بحران هویت است. کرد می داند که بر زبان راندن اصطلاحاتی مانند «برادران کرد ما و یا برادران اهل تسنن» از جانب حکومتگران در سخنرانی ها، همان اندازه مسخره و ناباورانه است که آقای خامنه ای خود را برادر ملک فهد و ملک عبدالله بداند. 
به هرحال فقر و تنگدستی در کردستان ایران بیداد می‌کند و این اقتصاد بسیار نازل با اهانتی که فارس زبانان ایرانی و عمال حکومت بر این قوم روا می دارند، بستری از کینه در جامعه فراهم کرده است که کشتار و اعدام نیز نتوانسته است از بروزش جلو گیرد؛ حتا برعکس بر حجمش افزوده است. 
کرد سنی مذهب، می اندیشد و بی پروا می گوید: وقتی حکومت بر اساس مذهب تشیع است و پایه‌ی این حکومت با نوع باور من در تضاد و دشمنی است، وقتی من در این کشور حق ندارم وزیر و رئیس جمهوری و استاندار شوم، چرا باید در کوششهای مدنی شرکت کنم؛ و چرا باید مطیع این حاکمیت باشم و با رغبت یکی از دشمنانم را برای فرمانروائی برخود برگزینم؟ چنین است که در انتخابات اخیر در کردستان، تنها پاسداران و ارتشی‌ها و کارمندان فارس زبان و شیعی مذهب شرکت داشتند و کردهای سنی رأی دادن را تحریم کردند. در نتیجه دو کاندیدای ریاست جمهوری- رفسنجانی و احمدی نژاد- در شهر چهارسد هزار نفری حدود پنج هزار رأی داشتند. 
آری کرد در میهنش ایران خود را بیگانه حس می‌کند و بیگانه می‌بیند؛ و در این احساس هم محق است. آخر علاوه بر ستم دولتیان، کرد هنگامی که به یکی از شهرهای ایران مسافرت می‌کند و یا در تهران ساکن می شود، در برابر این پرسش که تو «کردی؟» و پاسخ مثبتش، پرسش دوم این است که «پس تو عُمری هستی» و همچنین با وجود آگاهی به این امر که در برابر چشمانش عمرکشان می گیرند و شیعیان به همین خاطر سالی یک بار دستکم شادی می‌کنند و مسرورند، قوم کرد از اینکه جزو ایران است احساس حقارت می‌کند و مشتاقانه می‌کوشد تاخود را از این بند برهاند. تقاضای خودمختاری ریشه در این زبونی و بنیان در تحمل توهینها دارد. 
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۱۲ اکتبر 2009
 
کُردهای سوریه در کشاکش منافع همزبانانشان 

فواد حقیقی
• پ‌ک‌ک این نگرانی خود را که سرنگونی رژیم بشار اسد به دخالت ترکیه در امور سوریه منجر می‌شود، پنهان نمی‌کند. چرا که سرنگونی رژیم اسد به معنای پایان بخشیدن به فعالیت‌های پ‌ک‌ک و سازمان‌های همسو با آن در سوریه می‌باشد. حزب اتحاد دمکراتیک، بعنوان یکی از بازوهای پ‌ک‌ک، در سوریه از پیوستن به جبهه مخالفین کُرد بشار اسد سرباز زده است ...
 
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
آدينه  ۱۲ اسفند ۱٣۹۰ -  ۲ مارس ۲۰۱۲

کُردهای سوریه در آغاز اعتراضات ضد دولتی به دیده شک و تردید به عواقب احتمالی انقلاب می‌نگریستند، لذا از پیوستن به اعتراضات مردد بودند. 
اما این ملیت سکوت مطلق هم اختیار نکرد و برای پیش کشیدن خواسته‌ها و مطالباتش، گاها به حرکت‌های اعتراضی دست یازید. 
شاید به دلیل همین مردد بودن آنها بود که بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، در جریان اوج‌ گیری اعتراضات در پی جلب توجه آنها بر آمد، تا مانع از پیوستن این ملیت به جنبش اعتراضی شود. 
بشار اسد از احزاب کُرد درخواست مذاکره نمود و حتی پس از سال‌های طولانی به کُردهای فاقد شناسنامه، شناسنامه اعطا نمود. 

کُردها در سوریه 
کُردهای سوریه پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی و تقسیم بقایای آن میان فاتحان جنگ اول جهانی، ضمیمه این کشور تازه تأسیس شدند. 
آنها گرچه در زمان قیمومیت فرانسه دارای حقوق قومی خود نبودند، اما حداقل تحت فشار و سرکوب قرار نداشتند. 
با برسرکار آمدن رژیم بعث در سوریه، کُردها که تحت تأثیر مبارزات کُردهای عراق و مصطفی بارزانی قرار گرفته بودند، سرآغاز فصلی نوین از فشارها علیه خود را تجربه کردند. 
کُردهای سوریه از آن زمان تاکنون با تبعیضات متعدد در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و... مواجه بوده‌اند. 
بسیاری از آنها تا همین چند ماه پیش فاقد حقوق شهروندی بودند. 
در سال گذشته که نسیم بهار عربی سوریه را نیز در بر گرفت، انگار ورق به نفع کُردها برگشته بود. 

انقلاب سوریه نوید دهنده تغییر در وضعیت کُردها 
حدود یک سال پیش، آغاز اعتراضات مردمی، سوریه را در شرف تغییرات عمده قرار داد که نوید یک دمکراسی نوپا را در بطن خود داشت. 
این وضعیت جدید نوید دهنده فصلی نو در حیات کُردهای سوریه نیز بود، چرا که در صورت پیروزی انقلاب و استقرار دولتی دمکراتیک در این کشور، در بهبودی وضعیت کُردها تأثیر مستقیم خواهد داشت. 
اما با این وجود کُردها از اعتراضات مردم سوریه آنچنان که می‌بایست استقبال نکردند و در پیوستن به آن مردد بودند. 
عواملی همچون: عدم به رسمیت شناختن حقوق کُردها توسط مخالفان عرب رژیم بشار اسد، فقدان اتحاد و یکپارچگی میان احزاب کُرد، حمایت ترکیه از محالفان رژیم بشار اسد ـ که خود از کشورهای ناقض حقوق کُردها بشمار می‌آید، و تأثیرات حزب کارگران کردستان ترکیه بر کُردهای سوریه در این موضع‌گیری کُردها تأثیرگذار بودند. 

کُردها در دو جبهه 
مبارزات کُردها در سوریه برای احقاق حقوق قومی خود، تحت تأثیر دو جبهه قرار گرفته است. 
از سویی احزاب مختلف کُردی که با تلاش‌های حکومت اقلیم کردستان عراق در جبهه‌ای تحت عنوان "شورای میهنی کُرد سوریه" گرد آمدند. 
از سویی دیگر گروه‌های وابسته به حزب کارگران کردستان ترکیه PKK با محوریت "حزب اتحاد دمکراتیک" قرار دارد. 

جبهه مورد حمایت کُردهای عراق 
شورای میهنی کُرد سوریه که در اواخر سال ۲۰۱۱ میلادی با اتحاد ۱۰ حزب کُردی و تعدادی از تشکل‌های مدنی تشکیل شد، از سوی اقلیم کردستان عراق حمایت می‌شود. 
این جبهه خواستار براندازی کامل رژیم بشار اسد و حق تعیین سرنوشت برای اقلیت کُرد می‌باشد، البته تاکنون ماهیت این حق را مشخص نکرده‌اند، که آیا خودمختاری، فدرالیسم یا استقلال می‌باشد.
البته با توجه به تجربه کُردها در کردستان عراق و نفوذ رهبران کُرد عراقی بر آنها و موقعیت جغرافیایی کردستان سوریه، انتظار می‌رود بیشتر به فدرالیسم متمایل باشند. 

جبهه پ‌ک‌ک 
اما حزب اتحاد دمکراتیک دارای رویکردی مجزا از جبهه مذکور است. 
این حزب در سال ۲۰۰٣ و پس از حمله آمریکا به عراق، همزمان با "پژاک" توسط حزب کارگران کردستان بعنوان یکی از شعب این حزب برای کُردهای سوریه، تأسیس شد. 
پ‌ک‌ک از بدو تأسیس‌اش تا سال ۱۹۹٨ فعالیت‌های خود را علیه ترکیه در سوریه سازماندهی می‌کرد و همین موجب شده بود که با رژیم بعث حاکم روابط تنگاتنگی داشته باشد. 
زمانی که سوریه به فشارهای ترکیه تن داد و پ‌ک‌ک و رهبرش ـ عبدالله اوجالان ـ را بیرون کرد، روابط میان آنها به سردی گراید. به‌ویژه که این رویداد به دستگیری رهبر پ‌ک‌ک منجر شد. 
اما پس از این قهر ناخواسته، پ‌ک‌ک پایگاه اجتماعی خود را در میان کُردهای سوریه همچنان حفظ نمود. 
آغاز اعتراضات ضد دولتی در سوریه و حمایت ترکیه از مخالفان بشار اسد، زمینه حضور فعال مجدد پ‌ک‌ک را به سوریه فراهم آورد. 
گزارش‌های تأیید نشده حاکیست که پ‌ک‌ک بیش از دو هزار تن از چریک‌های خود را برای مواجه با اعتراضات کُردها علیه بشار اسد، به کردستان سوریه اعزام کرده است. 
به‌گفته سیاسیون کُرد سوری، نیروهای وابسته به پ‌ک‌ک که در چارچوب حزب اتحاد دمکراتیک فعالیت می‌کنند در مناطق کُردنشین این کشور ایست‌های بازرسی دایر کرده‌اند. 
آنها می‌گویند با توجه به حضور نیروهای نظامی رژیم بشار اسد در مناطق کُردنشین، بدون مجوز و موافقت دولت ایجاد چنین پایگاه‌هایی ممکن نیست. 
حتی وب‌سایت‌های نزدیک به پ‌ک‌ک گزارش‌ها و عکس‌هایی از فعالیت‌ها و رژه رفتن جوانان کُرد طرفدار این حزب در سوریه منتشر کرده‌اند. 
مدتی پیش نیز گزارش‌هایی منتشر شد مبنی بر اینکه افراد وابسته به پ‌ک‌ک از اعتراضات کُردهای سوریه ممانعت به عمل آورده‌اند. 
‌حزب اتحاد دمکراتیک از پیوستن به جبهه معترضین به بهانه حمایت ترکیه از آنها، امتناع می‌کند و خواستار "خود مدیریتی دمکراتیک و ضمانت حقوق دمکراتیک کُردها می‌باشد". 

جنبش کُردها در کشاکش منافع 
شورای میهنی کُرد سوریه به‌ویژه پس از به رسمیت شناختن حقوق کُردها توسط شورای ملی سوریه، خواهان براندازی رژیم بشار اسد و در این راستا پیوستن کُردها به اعتراضات هستند. 
حزب اتحاد دمکراتیک، گرچه همکاری با رژیم بشار اسد را رد می‌کند، اما از عواقب انقلاب واهمه دارد. رژیم بعث سوریه یکی از همپیمانان پ‌ک‌ک می‌باشد. 
گروه‌هایی که پس از رژیم بعث ضمام امور را در دست خواهند گرفت قطعا به میل پ‌ک‌ک رفتار نخواهند کرد و تحت تأثیر ترکیه فعالیت‌های شاخه کردستان سوریه‌ی این حزب را تحت فشار خواهند گذاشت. موضوعی که در کردستان عراق هم رخ داد. 
شاخه کردستان عراق پ‌ک‌ک تحت فشار دولت ترکیه به کلی از انجام فعالیت‌های حزبی منع شد، و پ‌ک‌ک این موضوع را بخوبی درک می‌کند. 

کُردهای سوریه در استراتژی اقلیم کردستان عراق 
مسعود بارزانی در کنفرانس دو روزه‌ای که اواخر ماه ژانویه ۲۰۱۲ برای شمار زیادی از شخصیات، احزاب و تشکل‌های مدنی کُرد سوریه تشکیل داده بود، انقلاب سوریه را از دو جهت برای اقلیم کردستان عراق دارای اهمیت خواند: نخست، وجود مرزهای طولانی با سوریه و ثانیا، وجود دو میلیون کُرد در این کشور. 
اقلیت کُرد سوریه می‌تواند بعنوان کارتی در مبادلات سیاسی اقلیم کردستان عراق با ترکیه، سوریه و حتی دولت مرکزی عراق مورد بهره قرار گیرد. 
اقلیم کردستان عراق بعنوان یک حکومت منطقه‌ای کُردی از سویی سعی می‌کند خود را بعنوان حامی و حافظ منافع و مصالح کُردهای کشورهای دیگر جلوه دهد و از سوی دیگر از آنها بعنوان کارتی در معاملات و مبادلات سیاسی با کشورهای همجوار استفاده کند. 
کُردهای سوریه هم از این قاعده مستثنی نیستند، گرچه اقلیم کردستان در رابطه با آنها کمی دیر جنبید و این کارت را حداقل تاکنون به پ‌ک‌ک باخته است. 
البته ایجاد اقلیمی کُردی در سوریه به نوعی سوپاپ اطمینانی برای کُردهای عراق هم محسوب می‌شود. 
دستیابی کُردهای سوریه به حق تعیین سرنوشت خود، حالا به هر شکلی که باشد، می‌تواند بر وضعیت کُردهای ترکیه هم تأثیر بگذارد. 

کُردهای سوریه و استراتژی پ‌ک‌ک 
حزب کارگران کردستان در میان کُردهای سوریه دارای پایگاه اجتماعی است، برخی از رهبران این حزب کُرد سوری هستند و گفته می‌شود پ‌ک‌ک تاکنون هزاران تن از چریک‌هایش را از میان کُردهای سوریه جذب کرده است. 
پ‌ک‌ک از کارت ضد ترکی دولت سوریه توانسته است در تقویت و ماندگاری خود استفاده کند. گرچه این موضوع دو طرفه بوده اما واقعیت این است که پ‌‌ک‌ک در سوریه جان گرفت و به سازمانی قدرتمند و تهدیدی برای امنیت ترکیه تبدیل شد. 
لذا پ‌ک‌ک از ماندگاری دولت سوریه حمایت می‌کند، اما حکومتی که در آن کُردها به حداقلی از حقوق خود دست یافته باشند. 
پ‌ک‌ک این نگرانی خود را که سرنگونی رژیم بشار اسد به دخالت ترکیه در امور سوریه منجر می‌شود، پنهان نمی‌کند. چرا که سرنگونی رژیم اسد به معنای پایان بخشیدن به فعالیت‌های پ‌ک‌ک و سازمان‌های همسو با آن در سوریه می‌باشد. 
حزب اتحاد دمکراتیک، بعنوان یکی از بازوهای پ‌ک‌ک، برای حفظ اتحاد پ‌ک‌ک و رژیم سوریه و حفظ وضعیت کنونی خود در این کشور، از پیوستن به جبهه مخالفین کُرد بشار اسد، که بارها هم از این حزب درخواست به مشارکت شده است، سرباز زده است. 
شاید وجود همین پایگاه مردمی و تأثیرگذاری پ‌ک‌ک در میان کُردهای سوریه است، که دیگر سازمان‌ها و احزاب کُرد را علارغم میل خود واداشته تا برای جلب توجه حزب اتحاد دمکراتیک تلاش کنند. رویکرد ترکیه و ایران به روی دادهای سیاسی سوریه 

دکتر محمدحسین یحیایی
• چه جمهوری اسلامی از آن وحشت دارد در سوریه اجرا خواهد شد. بنابرین کنترل از دست جمهوری اسلامی و سپاه خارج می شود به نظر می رسد بازنده اصلی در این بازی بسیار گران قیمت برای مردم ایران که با هزاران مشگل اقتصادی و اجتماعی روبرو است جمهوری اسلامی است ...
 
 
روز و هفته های نخست سال ۲۰۱۱ یادآور و نشانگر حوادث مهم در آینده نزدیک بود. جوان ۲۶ ساله و تحصیل کرده ای در تونس در اعتراض به فساد، تحقیر و ظلم پلیس خود را به آتش کشید. شعله های آتش با نابودی بن علی از مرز تونس گذشت و دامن کشور های عربی و دیکتاتورهای مادام العمر را گرفت. حسنی مبارک رئیس جمهور مصر با آگاهی از خشم مردم بویژه جوانان که از شرایط موجود به ستوه آمده بودند، از قدرت کناره گیری کرد، قذافی هنوز خود را محبوب مردم لیبی می پنداشت که با تحقیر از سوراخ موش بیرون کشیده شد و بی رحمانه به قتل رسید. خیزش تهیدستان و جوانان مایوس و سرخورده در منطقه که برای نخستین بار بر ترس غلبه کرده اند، بنیان قدرت و استبداد را به لرزه در آورده، هر روز ابعاد وسیعتری بخود می گیرد. در این میان رویکرد و عملکرد نیرو های امپریالیستی که سال های طولانی حامی اینگونه رژیم ها بودند جالب و شگفت انگیز است، بگونه ای که به ناچار و در مانده از خیزش مردم حمایت می کنند، آنان در مناطق و کشور های نفتخیر بطور مستقیم شرکت و مداخله نظامی می کنند و در نبرد سرنوشت ساز برای سرنگونی دیکتاتور ها با استفاده از آخرین و پیشرفته ترین تکنولوژی در ظاهر به مردم یاری می رسانند تا افرادی را که سال ها زیر نظر داشتند وارد صحنه سیاسی و رهبری کشور کنند. بنابرین مداخله در امور کشور ها با توجه به شرایط اقتصادی، منابع نفتی و جغرافیایی آنها بگونه های مختلفی صورت می گیرد. سوریه از جمله کشور هایی است که بازیگران آن ترکیه، ایران و عربستان سعودی اند. هر کدام از آنان منافع مختلفی دارند. ترکیه همراه با منافع سیاسی بیشتر به دنبال منافع اقتصادی است. جمهوری اسلامی با هزینه مبالغ هنگفتی در منطقه بویژه در سوریه و لبنان در پی تقویت موقعیت سیاسی و امنیتی خویش است. عربستان سعودی هم برای پیشگیری از نفوذ جمهوری اسلامی ایران و ترکیه تلاش می کند. 
آنچه در کشور های عربی اتفاق افتاده و نام بهار عرب بخود گرفته بود، در مدت کوتاهی به سوریه هم رسید. بشار اسد نخست به انکار پرداخت و مانند هر دیکتاتور دیگری گفت ، من محبوب مردم و رژیم سوریه متخب مردم و از سوی مردم حمایت می شود. گروهی فریب خورده با حمایت بیگانه آشوب می کنند و در آینده نزدیک سرکوب می شوند. همزمان نیرو های مسلح را برای سرکوب به مناطق مختلف فرستاد. نیرو های نظامی و امنیتی با استفاده از آموزه های نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی، سانسور و خفقان را در جامعه حاکم کردند. در ماه های نخست رژیم اسد هیچگونه نرمشی از خود نشان نداد. سانسور شدید و مخالفت با روزنامه نگاران و خبرنگاران داخلی و خارجی به نفع گروه هایی انجامید که خواهان مبارزه مسلحانه بودند و از سوی برخی از کشور های منطقه حمایت می شدند. در نتیجه هر روز دامنه درگیری ها گسترده تر و تلفات انسانی بیشتر شد. شکاف های قومی و مذهبی بیشتر از گذشته خود را نمایان ساخت. اخوان المسلمین که بیشتر در مناطق سنی نشین فعالند و از سوی کشور ها و شیخ های عرب تقویت نظامی و مالی می شوند، به مبارزه با رژیم اسد و حزب بعث پرداختند که اکثریت آن را علوی ها( نوعی از شیعه گری که تفاوت های فاحشی با شیعه گری در ایران دارد) تشکیل می دهند. گسترش تظاهرات، سرکوب و مقاومت هر روز ابعاد وسیعتری بخود گرفت و اقتصاد ضعیف و شکننده کشور را به ورشکستگی و نابودی نزدیک کرد. فرار از کشور آغاز شد. هزاران نفر به سوی مرز های ترکیه و اردن سرازیر شدند. تعدادی از آنان در این سوی مرز ترکیه خویشآوند داشتند که در نزد آنان ساکن شدند و هزاران نفر دیگر در چادرها و کمپ های پناهندگی جای گرفتند. ترکیه موضوع را به نهاد های جهانی منتقل کرد و رابطه ترکیه با سوریه که در سال های اخیر رو به بهبود بود بار دیگر رو به تیرگی گذاشت. مقامات ترکیه با توجه به حوادث لیبی و عملکرد خود در آن از بشار اسد خواستند که در رفتار خود در بر خورد با تظاهرات تجدید نظر کند و اصلاحات لازم و ضروری را به اجرا در آورد. 
بیش از ۹ ماه است که تظاهرات آرام سوریه آغاز شده و با گذشت زمان به خشونت گرائیده و هر روز دامنه آن وسیعتر می شود. ترکیه از همان روز های نخست جانب تظاهر کنندگان را گرفته، زمینه گردهم آیی مخالفان را در خاک خود فراهم کرده است. نشست استانبول در چند ماه گذشته به تشکیل شورای ملی سوریه انجامید. مقامات ترکیه بویژه اردوغان نخست وزیر آن کشور که محبوبیت فراوانی در بین مردم کشور های عربی دارد، بشار اسد را به باد انتقاد شدید گرفت و ایشان را قاتل هزاران نفر نامید. همزمان تعدادی از نیرو های مسلح خود را در نزدیکی مرز متمرکز کرد. در نشست شورای عالی نظامی، آمادگی نیرو های مسلح را برای شرایط جنگی در دستور روز قرار داد. سوریه هم توان موشکی خود را که در همان جا به نمایش گذاشت.تشنج در مرز دو کشور ادامه دارد. همراه با مقامات و وزارت امور خارجه ترکیه، وسائل ارتباط جمعی، کانال های متعدد تلویزیونی و روزنامه های آن کشور نیز به تفسیر وقایع سوریه پرداخته، دوران بعد از بشار اسد را مورد بررسی قرار دادند. آنان ادامه حکومت خاندان اسد را در آینده سوریه متصور نیستند، از آن رو برای حفظ پایگاه و جایگاه خود در آینده سوریه از هم اکنون تلاش می کنند. 
سوریه مهمترین دروازه اقتصادی ترکیه به سوی کشور های ثروتمند عرب، شمال آفریقا و شیخ نشین های خلیج فارس است، بازار آن کشورها برای کالاهای ترکیه و اقتصاد شکوفا و متکی به صادرات آن جنبه حیاتی دارد. از آن رو امنیت راه ها و ثبات سیاسی در سوریه نخستین رویکرد عملی ترکیه در راستای منافع ملی و اجرای برنامه های اقتصادی آن کشور است. ترکیه به منافع اقتصادی خود فکر می کند و در این راستا با حمایت مستقیم از مخالفین رژیم سوریه به بشار اسد فشار می آورد که از مقام خود کناره گیری کند. احمد داوداوغلی وزیر امور خارجه ترکیه با اعتراض شدید به عملکرد نیرو های نظامی سوریه می گوید، رهبران سوریه حمام خون براه انداخته اند. مخالفین اسد که در ماه های نخست خواهان آزادی های فردی و اجتماعی، آزادی زندانیان سیاسی و مطبوعات آزاد بودند، حالا با پیوستن نظامی های فراری به آنان خواهان سرنگونی رژیم اند و در آن راستا فعالیت می کنند. 
سوریه با اسرائیل، اردن، عراق، لبنان و ترکیه مرز مشترک دارد، از سوی حزب اله لبنان و دولت مالکی در عراق حمایت می شود. دولت عراق برای حمایت مالی از سوریه به کامیون هایی که از اردن عازم ترکیه اند اجازه گذر از خاک خود را نمی دهد تا آنها مجبور از عبور از خاک سوریه شوند. سلام قریشی از مشاورین دولت عراق می گوید که از هر گونه ضرری به دولت سوریه پیشگیری خواهند کرد. بیشترین کمک مالی و نظامی به رژیم بشار اسد را جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارد. کمک های بلاعوض و پروژه های بزرگ ساخت وساز در سوریه را جمهوری اسلامی پیش می برد. در این میان هیچگونه خبری در رابطه با تظاهرات مردم در سوریه در نشریات و وسائل ارتباط جمعی ایران منتشر نمی شود. در حالی که بخشی از اخبار روزانه رادیو و تلویزیون به حوادث مصر، یمن، لیبی، بحرین و... می پردازد، هیچگونه اشاره ای به سوریه و رخداد های درونی آن نمی شود. بگونه ای که مخالفت با رژیم بشار اسد مخالفت با جمهوری اسلامی تلقی می شود. از آن رو رابطه ایران با ترکیه که در سال های گذشته خوب و مبادلات تجاری رو به گسترش بود با آغاز تظاهرات در سوریه و حمایت ترکیه از شورای ملی سوریه که به دفعات در خاک ترکیه تشکیل جلسه داده، رو به تیرگی است. ترکیه همزمان رابطه خود را با آمریکا و پیمان ناتو که از اعضای مهم آن است گسترش می دهد. در این راستا با استقرار سپر موشکی آمریکا و ناتو در استان مالاتیا موافقت کرد. آنچه در منطقه مشاهده می شود آرایش جنگی است که باید برای پیشگیری از آن تلاش شود. مقامات سیاسی و نظامی ایران واکنش تندی به عملکرد ترکیه از خود نشان دادند که گاهی با تهدید موشکی همراه بود. 
ترکیه همزمان مانع از ارسال اسلحه و مهمات از ایران به سوریه می شود که بخشی از آن باید بدست حزب اله در لبنان برسد. در چند ماه گذشته به دفعات کامیون های حمل اسلحه و موشک که عازم سوریه بودند از سوی مقامات ترکیه توقیف شدند. در فروردین ماه امسال هواپیمای حامل اسلحه و مهمات به سوی سوریه مجبور به فرود و نشست در خاک ترکیه شد و محموله آن هم توقیف شد. در مرداد ماه هم مقامات ترکیه کامیون حمل اسلحه به سوریه را توقبف کردند. در مهر ماه امسال خبرگزاری نیمه دولتی آناتولی گزارش داد که کشتی حامل سلاح و مهمات گوناگون که عازم سوریه بود کشف و توقیف شد. جمهوری اسلامی ایران برای حفظ نظام بشار اسد به هر ترفندی دست می زند. هنگامی که اتحادیه عرب آن را تحریم می کند، جمهوری اسلامی که خود با شدید ترین بحران اقتصادی دوران خود روبرو است با گشاده دستی قرارداد های میلیاردی با رژیمی می بندد که به فردای خود اطمینان ندارد. خبرگزاری فارس در رابطه با کمک های اقتصادی به سوریه گزارش می دهد که سند فراگیر گسترش اقتصادی و صادرات کالا های سوریه بالغ بر یک میلیارد دلار به امضا رسید که بر اساس آن کالا های سوری تا ۶۰ درصد از عوارض گمرکی معافند. جمهوری اسلامی ایران با تحریم های گسترده و روز افزون روبرو است، هر روز برخی از نیرو های فرصت طلب درونی همراه با نیرو های جنگ طلب بیرونی بر طبل جنگ می کوبند. جمهوری اسلامی سوریه و لبنان را بخشی از منطقه امنیتی خود می پندارد. تنها در چند روز گذشته تعدادی از افراد ایرانی در منطقه ربوده شدند. در حالیکه رژیم سوریه تنها به فکر نجات خود است و با هر نیرویی سازش می کند. در این راستا همراه با تعلل و وقت کشی به اتحادیه عرب نزدیک می شود. حکومت نظامی را که از سال ۱۹۶٣ برقرار شده لغو، به بیش از ٣۰۰ هزار کرد شناسنامه می دهد. زندان ها را خالی کرده و با عقب نشینی بشار اسد می گوید من دستور کشتن به ارتش نداده ام! در این میان پروتکل اتحادیه عرب را در قاهره معاون وزارت امور خارجه امضا می کند. بر اساس این پروتکل ناظران اتحادیه عرب از همه جای سوریه دیدن خواهند کرد. نظامی ها از شهرها بیرون خواهند رفت و تظاهرات آزادانه ادامه خواهد یافت. آن چه جمهوری اسلامی از آن وحشت دارد در سوریه اجرا خواهد شد. بنابرین کنترل از دست جمهوری اسلامی و سپاه خارج می شود به نظر می رسد بازنده اصلی در این بازی بسیار گران قیمت برای مردم ایران که با هزاران مشگل اقتصادی و اجتماعی روبرو است جمهوری اسلامی است.
 
 
 
  Bugün 16 ziyaretçi (33 klik) kişi burdaydı!  
 
Bu web sitesi ücretsiz olarak Bedava-Sitem.com ile oluşturulmuştur. Siz de kendi web sitenizi kurmak ister misiniz?
Ücretsiz kaydol